تماشای کنسرت بدون تنش بیپولی
گرانترين سالن موسيقي پايتخت، تالار وزارت کشور، 6 شب مهرماه را شاهد حضور خانوادههايي بود که بدون پرداخت يک ريال به تماشاي کنسرت خوانندگاني چون مرتضي پاشايي، سيروان و زانيار خسروي، مهدي يراحي، بنيامين بهادري، فرزاد فرزين، رضا يزداني و رضا صادقي نشستند. خوانندگاني که ازجمله گرانترين خوانندههاي پاپ کشور محسوب ميشوند. کنسرتي که براي يک خانواده 4 نفره حداقل با ميانگين 60 هزار تومان 240 هزار تومان آب ميخورد. هزينهاي که از جيب اسپانسرهايي پرداخت شد که برگزاري يک کنسرت سه هزار نفره در هر شب را فرصتي مغتنم براي تبليغ محصولات خود دانستند.
برنامهاي که در قالب جشنوارهاي به نام «هم آوايي عشق و اميد» انجام گرفت. کنسرتي که به گفته «محمدرضا عليزاده» دبير اجرايي جشنواره، همراهي و تأييد وزارت ارشاد، دبير تشخيص مصلحت نظام، شوراي شهر، نايب رئيس مجلس و نهادهاي انقلابي را در پي داشت. جشنوارهاي که براي حمايت از کودکان و زنان بدسرپرست و بيسرپرست «کليد سُل» خود را در ميدان فاطمي کوک کرد و ميتواند راهي براي حضور خانوادهها بدون دغدغههاي مالي در کنسرتها باز کند. کنسرتهايي که ميتواند تا حدود بسيار زيادي، تنشهاي بوجود آمده در جامعه را به دليل مشکلات اقتصادي و بيکاري کم کند و آنطور که جامعه شناسان و روانشناسان ميگويند جامعه را به سمت شکوفايي ببرد.
کنسرتها، سينماها، سالنهاي تئاتر و... بهترين نقطه براي خالي کردن هيجان نوجواني، اضطراب جواني، دلنگرانيهاي ميانسالي و دلشورههاي کهنسالي است. اين نسخهاي است که جامعه شناسان و روانشناسان براي هر جامعهاي مينويسند. براي جوامع در حال توسعه اورژانسيتر است و به قول خيليها از نان شب واجب تر. مسألهاي که بارها از سوي آسيب شناسان و روانشناسان براي جامعه جوان ايران هشدار داده ميشود که توجه نکردن کافي به اوقات فراغت آنها، اين قشر از جامعه را در معرض آسيب جدي قرارداده است.
اوقات فراغتي که درميان بيبرنامگيها و بيپوليها گم شده و به بيراهه کشانده شده است. بيپولي که خود ايستگاه پر اضطرابي براي کشاندن جامعه به خمودي است. ايستگاهي که خانوادهها براي گذر از آن بايد دست به جيب شوند. جيبهايي که اگر خالي نباشد آنقدر ارزش پولهاي موجود در آن پايين آمده که نتواند شبي دور از استرس را براي يک خانواده رقم بزند. همين است که جامعه به سمتي ميرود که نبايد. به گفته دکتر صفاري نيا استاد دانشگاه، مطالعات پژوهشگران نشان ميدهد در جامعهاي که ميزان سلامت اجتماعي پايين باشد رفتارهاي مغاير شهروندي، بيماريهاي سايکوسوماتيک (روان- تني) همچون زخم معده، ميگرن، قلبي- عروقي و پرخاشگري زياد ميشود. به گفته او زماني که جامعه حال خوبي داشته باشد رفتارهاي نوعدوستانه در آن با افزايش رو به رو ميشود اما زماني که استراحت ندارد فکر منفي به سراغش ميآيد. مشاور وزير ورزش و جوانان هم اعتقاد دارد که اوقات فراغت بدون برنامهريزي 30درصد جوانان را به سمت آسيبهاي اجتماعي نزديک ميکند.
محمدرضا رستمي ساماندهي اوقات فراغت جوانان براي پيشگيري از اعتياد را امري مهم و ضروري ميداند. امري که سالهاي سال است در برنامهريزي براي آن ناموفق بودهايم. هرچند وضعيت روحي رواني قشرهاي ديگر جامعه همچون ميانسالان و کهنسالان کشور هم مطلوب نيست و نياز به تيمارداري دارد. در اين ميان سرپرستهاي خانوار هستند که فشار اقتصادي زندگي را تحمل ميکنند و بايد شرايط زندگي را به سمتي ببرند که اوقات فراغت قشر جوان و کودک خانواده هم به طرز مطلوبي فراهم شود! اما اين مسأله در کلام آسان است و در عمل نفسگير!
به گفته محمدرضا رستمي دولت ميتواند باسياستگذاري درست و ايجاد بستر مناسب سرمايهگذاري براي بخش خصوصي و نهادهاي مدني فضاي توسعه اوقات فراغت را ارتقا بدهد. به اعتقاد او بايد موانع دست و پاگير در اين رابطه برداشته شود تا شاهد مصونسازي اجتماعي جامعه از آسيبهاي اجتماعي باشيم.
رستمي ميگويد: «وقتي از خانوادهها سؤال ميشود که چه برنامهاي براي اوقات فراغت خود داريد بيشتر آنها ايده مشخصي ندارند.» رستمي معتقد است اين بيهدفي نابسامان بودن افراد در فرصتهاي فراغتي را نشان ميدهد. متأسفانه بيشتر خانوادهها از جايگاه و شأن اوقات فراغت آگاه نيستند. رستمي درست ميگويد اما يک مسأله ديگر هم وجود دارد. چرا اوقات فراغت در سبد خانوادهها نيست؟ بدون شک يکي از دلايل عمده آن مشکلات اقتصادي است. پيدا کردن ايدهاي که بتواند با جيب خانواده همخواني داشته باشد و به تنش بيشتر ميان اعضاي خانواده منجر نشود کار بسيار سختي است! در ميان شرايطي که وجود دارد شايد سينما رفتن ارزانترين فرصت دور هم بودن باشد که همان هم اگر دوبار در يک ماه براي خانواده اتفاق بيفتد هزينه مالي زيادي خواهد داشت اما مسأله از سطح گذشته است.
بيکاري و گراني يقه سرپرستهاي خانواده را گرفته و برخي از آنها را به نقطه اي رسانده که از پس مايحتاج اوليه زندگي هم بر نميآيند. براي همين است که در برخي خانوادهها اوقات فراغت جايگاهي ندارد و سرپرستان خانواده هم وقتي براي فکر کردن به آن ندارند.
يک مسأله ديگر را هم بايد يادآوري کرد شرايط اقتصادي جامعه، گراني و تورم سالهاي اخير شرايط خانوادهها را آسيبزا کرده است. به عبارت ديگر اگر در دو دهه گذشته ثبات اقتصادي نگرانيها را به سمت جوانان و نوجوانان ميبرد الان بايد نگران سرپرستهاي خانواده هم بود که تمام دلمشغوليهاي آنان برآورده کردن انتظارات اعضاي خانوادههاست. شرايط بوجود آمده بويژه در دولت نهم و دهم هم مشکلات جامعه را بسيار زياد کرد که مديريت نامطلوب عامل آن بود.
هرچند با برنامهريزيها مشکلات در يک سال گذشته کمرنگ شده، حتي اگر نگويم کمرنگ شده از لحاظ اجتماعي جامعه را اميدوار کرده، اما گراني و مشکلات ديگر همچنان گريبانگير فرد فرد جامعه است و در اين ميان آنچه ميتواند جامعه را از انحراف و آسيب اجتماعي نجات دهد، بوجود آوردن شرايط براي تجديد قواي جامعه است که رسيدن به آن، جز از مسير فرهنگ و فعاليتهاي فرهنگي و ورزشي راه ديگري ندارد.
جامعه شناسان اعتقاد دارند که اگر يک دلار براي پر کردن اوقات فراغت هزينه شود، هزار دلار برداشت ميشود.
امانالله قرايي جامعهشناس و استاد دانشگاه ميگويد: «در کشور ما تفريحات محدود است. در جامعه غم پراکني وجود دارد، شادي و نشاط ضعيف است و اوقات فراغت مردم به اصطلاح خودشان بدون اينکه غني باشد فقط پر شده؛حالا با سريالهاي تلويزيوني يا چيزهاي ديگر.» او اعتقاد دارد که اين امکانات تفريح نيست و بايد امکانات تفريح سالم که اساس توسعه يافتگي است فراهم شود اما آيا ورزشگاه ساختن که به گفته خيلي از جامعه شناسان تنها تفريح از نگاه مسئولان است پايان برنامهاي است که بايد شادي عمومي را تضمين کند.
روانشناسان و جامعه شناسان همين سطحي نگري را آغاز سراشيبي جامعه به سمت خمودي و آسيبهاي اجتماعي ميدانند. آنها اعتقاد دارند در جامعهاي که شادي، نشاط و تفريح نيست، هيچ چيزي نيست. وقتي تفريحات ضعيف باشد، روابط و تعاملات بين اعضاي جامعه ضعيف است. برخورد مردم با يکديگر تند است و پرخاشگر ميشوند. بازده اقتصادي فروکش ميکند، برخوردهاي اجتماعي دچار ضعف ميشود و بدبيني سياسي ايجاد ميشود. علاوه بر همه، اما و اگرهايي بر سر راه فعاليتهاي فرهنگي براي تزريق آرامش به جامعه وجود دارد که علي رغم سالمترين تفريح بودن خرج هم دارد.
خرجهاي فرهنگي
اگر يک خانواده بخواهد شبي در کنار خانواده به کنسرتي در يکي از سالنهاي موجود در پايتخت ـ در نهايت سه سالن براي 12 ميليون جمعيت ـ برود و ساعتي درميان هيجان و همخواني جوانان با خواننده، هر آنچه اضطراب و استرس دارد را به فراموشي بسپارد، هزينه زيادي بايد بپردازد کنسرتي که دورترين صندلي به استيج آن 35هزارتومان هزينه دارد و نزديکترين آن تا 120 هزارتومان آب ميخورد، با ميانگين 60 هزارتومان براي بليت هر کنسرت براي يک خانواده چهار نفره 240 هزارتومان هزينه ميسازد. به اين هزينه، هزينه رفت و آمد و خرجهاي جانبي را هم اضافه کنيد. هزينهاي که با يک بار پرداختن نه تنها خانواده را از استرس و اضطراب و نااميدي نجات نميدهد بلکه باعث ميشود بسياري از خانوادهها، رفتن به تئاتر، کنسرت و حتي سينما را براي هميشه از برنامه خانوادگي خود حذف کنند. حداقل حضور خانوادگي و همزمان را در کنسرتها و تئاتر ميگيرد. البته اين آمار متعلق به کلانشهري چون پايتخت است که هم فرصت شغلي زيادتري دارد و هم درآمد بيشتري. مشکلات اقتصادي در بسياري از شهرها آنقدر زياد است که حضور خانوادهها در کنسرتها، تئاترها و... آنقدر بعيد است که کمتر نوجوان و جواني در اين خانواده بهانه حضور در اين برنامهها را دارد.
يک تجربه موفق
تالار وزارت کشور در مهرماه سالجاري تجربهاي را پشت سر گذاشت که شايد نسخهاي مشترک براي رفع مشکلات گروههاي مختلفي باشد که پس از گذر از موانع بسيار در يک سالن جمع ميشوند تا بتوانند يک ساعت برنامه اجرا کنند و کنسرت ببينند. نسخه اي که حتي براي مدعوين هم جاي سؤال بسيار زياد داشت.
سالن سه هزار نفري وزارت کشور چند شب مهرماه ميزبان کساني بود که به تماشاي برنامه خوانندگاني نشستند که کنسرتهاي آنان جزو گرانترين کنسرتهاي کشور است. خوانندگاني که براي برگزاري کنسرت در تهران شايد مشکل کمتري نسبت به شهرستانها دارند.
شهرستانهايي که باوجود پرداخت هزينه کنسرت ممکن است در جلوي در سالن اجرا و تنها چند دقيقه مانده به شروع کنسرت متوجه شوند که برنامه لغو شده است. لغوشدنهاي عجيبي که بهانههاي غريبي دارد. براي مثال و آنطور که پيروز ارجمند مديرکل دفتر موسيقي وزارت ارشاد اسلامي در جمع رسانه ايها تعريف ميکند در يکي از اين برنامهها مسئولان شهري از عليرضا قرباني نداشتن سوء سابقه خواستهاند. اما آن اتفاقي که در هفتههاي آخر مهرماه افتاد استرس را از گروههاي موسيقي گرفت.
آنطور که عليزاده ميگويد: «خواننده بدون هيچ دردسري آمد خواند، پولش را هم گرفت. در 6روز بعضي از شبها دو يا سه سانس برنامه با حضور دو يا سه خواننده معروف برگزار شد.» آنطور که عليزاده ميگويد تمام برنامه از مجوز گرفتن تا اجرا به عهده مؤسسه مديران شيوه و با همکاري هنرمندان پيشکسوت انجام گرفت. نخستين سؤالي که پيش ميآيد اين است که چطور ميشود کنسرتي در گرانترين سالن موجود در شهر با حضور سه هزار تماشاگر برگزار کرد اما خرجي به هزار خرج خانوادهها اضافه نکرد؟ مجموعه کنسرتهايي در جشنوارهاي به نام «هم آوايي عشق و اميد» که به گفته عليزاده با هدف حمايت از کودکان بيسرپرست و بد سرپرست و کودکان غزه برگزار شد.
روي صندليهاي تالار وزارت کشور پاکتهاي نامه خالي گذاشته شد تا کساني که به تماشاي کنسرتها ميروند هر اندازه که ميخواهند و وسع شان ميرسد کمک کنند. عليزاده ميگويد: «در يکي از پاکتها 10 هزار تومان پول گذاشته شده بود. يا يک پاکت حاوي دو کارت هديه 20 هزار توماني بود» به گفته او جشنواره طوري چيده شده بود که هرکس به هراندازه که وسعش ميرسيد به خانواده بيبضاعت و نيازمند کمک کند.
تنديس جشنواره نيز به «محمدرضا گلزار» بازيگر سينما رسيد که توسط «حسين هدايتي» به او اهدا شد. گلزار پاي ثابت خيريه هاست و در اين جشنواره و با حضوري افتخاري هم مبلغي به کودکان بيسرپرست و بد سرپرست کمک کرد که به گفته مجريان برنامه رقم قابل توجهي بود.
خيريه نبي رحمت که 60 خانوار را تحت حمايت خود دارد، نيز در جشنواره غرفه شرکت داشت و علاقه مندان با پرداخت ماهيانه 20هزارتومان ميتوانستند سرپرستي يکي از کودکان تحت حمايت اين خيريه را به عهده بگيرند. اما در اين ميان گروههاي ديگري هم بودند. گروههايي چون مؤسسه بينالمللي ملاصدرا که در ثبت شرکتها فعاليت دارد يا «آتي خودرو» که مرکز خريد و فروش خودرو در قلب پايتخت است. کليد ماجرا همين جاست. اين شرکت ها اسپانسرهايي هستند که هزينه برگزاري کنسرتها را به عهده داشتند در ازاي فضايي که براي تبليغ محصولات خود پيدا کردند. برنامهريزي که ميتواند با گرتهبرداري از آن، در ساير شهرها خانواده ها را به يک شب بياسترس دعوت کرد.
آنطور که عليزاده ميگويد: «اين جشنواره که براي نخستين بار اتفاق ميافتد بر اساس برنامهريزي در شهرهاي گرگان، رشت و شيراز هم برگزار ميشود. اين حرکت عظيم براي نخستين بار در اين سطح بدون فروش بليت صرفاً جهت فرهنگسازي کمک با زبان هنر در چند دهه اخير صورت پذيرفت. ضمن تشکر از اداره محترم اماکن نيروي انتظامي که با حمايت معنوي خود ما را مصمم به اجراي چنين برنامههايي در شهرستانهاي کشور کرده جا دارد از نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي در خانه ملت تقاضا نمود تا با اطمينان و حمايت از بخش خصوصي در اين راستا که بتوانند در اقصي نقاط کشور اين ايده را پياده و اجرا نمايند و اقشار کم درآمد مردم از اين فضا استفاده بهينه ببرند، زيرا معتقديم خدمت به مردم از وظايف ماست. انتظار داريم تا مسئولان محترم شهرستانهاي استانها در اين حرکت عظيم و تحقق حمايت از نيازمندان ما را ياري رسانند.» او حتي توانسته است براي نخستين بار تبليغ بيلبوردي براي خوانندهها در پايتخت تأمين کند امکاني که در شهرهاي ديگر وجود داشت اما تهران تا به امروز تجربه نکرده بود.
خواننده در اين نسخه دلنگراني تهيه و مجوز سالن را هم ندارد. مجوزي که حداقل قيمت آن باعث ميشود تا بسياري عطاي آن را به لقايش ببخشند، سالني که البته هزينه اش پرخرجترين بخش ماجرا و يکي از دلايل افزايش قيمت بليت کنسرت هاست. يک نکته ديگر هم وجود دارد. برگزاري اين جشنواره تشويق معنوي دستگاههاي دولتي چون وزارت ارشاد بويژه دفتر موسيقي وزارت ارشاد و نهادهاي انقلابي را در پي داشته است. هر چند وزارت ارشاد مي توانست با تخفيف در قيمت بليت ها مشارکت و تأثير بيشتري در برنامه داشته باشد که نداشت. عليزاده مي گويد: «8ماه روي اين ايده کار کرده است.» به گفته او شهرستانهاي مختلف هم ميتوانند با توجه بهموقعيت شهر، هزينه خواننده، برندهاي موجود و توجه و حمايتهاي معنوي هزينههاي حضور مردم در اين برنامهها را به طرز چشمگيري تقليل دهند. برنامهاي که اورژانسيترين نسخه موجود براي رهايي جامعه از افسردگي روزافزون است.
بنابراين مسئولان بايد از تعارفات کم کنند و بر مبلغ بيفزايند تا شرايط برگزاري چنين برنامههايي که هم به کارآفريني بيشتر و هم شرايط کمکهاي داوطلبانه مردم را به گروههاي آسيب پذير و مددجوي بوجود مي آورد، مهيا شود. مردمي که با توجه به شرايط جامعه حضور آنها در چنين برنامه اي از سوي متخصصان امر اجباري اعلام ميشود.
دوست داری یه مقاله بنویسی
اگه فکر میکنی حرفی برای گفتن داری، میتونی یه مقاله کاربردی یا جذاب برای سایت بنویسی.