سفرنامه دریاچه ولشت مازندران

خوب طبق معمول 5 شنبه شروع کردیم وسایل جمع کردن. با خودم حساب کرده بودم با توجه به اینکه ماه رمضان هست حتما جاده خلوته.

پس هماهنگ کردیم که 6 صبح جمعه مورخ ٨٩.۵.٢٢ به سمت دریاچه ولشت حرکت کنیم.

صبح ساعت 5 بلند شدیم و حاضر شدیم و کوله پشتی و دوربین و چادر رو برداشتم و گذاشتم صندوق عقب ماشین.

رفتیم دنبال نیما و خانمش...که هنوز عادت به طبیعت گردی ندارن و با خودشون کلمن میارن.البته چون ماشین داشتیم بد نبود و با کلی یخ گذاشتیم صندوق عقب و به سمت مرزن آباد حرکت کردیم.

خلاصه انداختیم تو جاده چالوس و بر عکس اون چیزی که انتظار داشتیم جاده کمی شلوغ بود.کلی شوخی و خنده کردیم که حتما برسیم جای سوزن انداختن هم نیست و من می گفتم نه بابا اینجوری نیست..ماه رمضونه...

نزدیکای ساعت 9 بود که گشنه شده بودیم.نزدیک گچسر رسیدم و زدم کنار که صبحانه درست کنم که بچه ها سردشون شده بود.تصمیم گرفتیم بریم هتل گچسر و اونجا صبحانه بخوریم.

رسیدیم به هتل و اول یک 2 هزار تومان ورودی از ما گرفتند که به روی خودمون نیاوردیم.وارد شدیم و دست و صورتی شستیم و سفارش صبحانه دادیم.

مشغول صبحانه خوردن بودیم که یک دفعه چشمم افتاد به یک موش که مثل جت داشت تو سالن اینطرف و اونطرف میرفت.چون خانم ها مشغول صبحانه خوردن بودن به روی خودم نیاوردم.وقتی صبحانه تموم شد به بچه ها گفتم که تو سالن موش هست ولی خانم ها فکر کردن که دارم شوخی می کنم تا اینکه چشمشون به موش افتاد و شروع کردن جیغ زدن که بریم . خلاصه اسم هتل گچسر به هتل موشی تغییر نام داد.

از هتل اومدیم بیرون..نیما خان که جلو نشسته بود یک برگ جریمه به خاطر نبستن کمر بند دریافت کردند!!

خلاصه به راهمون ادامه دادیم تا اینکه به شهر مرزن آباد رسیدیم.


وارد مرزن آباد شدیم و بعد از چند کیلومتری سمت چپ به طرف کلاردشت حرکت کردیم.فکر می کنم چیزی حدود چند کیلومتر جلو رفتیم که با تابلویی روبرو شدیم که روی اون نوشته بود به سمت دریاچه ولشت.

بر عکس اون چیزی که فکر می کردم کلارشت بسیار خشک و گرم بود.با اینکه چند روز قبل برفی هم در این منطقه باریده بود!

خلاصه به سمت دریاچه ولشت حرکت کردیم و وارد جاده خاکی شدیم که ابتدا فکر کردم مسیر را اشتباه اومدم ولی کمی که جلوتر رفتم مطمئن شدم که مسیر را درست آمدم.از مرزن آباد تا دریاچه ولشت حدود 21 کیلومتر مسیر هست که به دلیل پیچ در پیچ بودن و خاکی بودن مسیر از کلاردشت به سمت دریاچه راه طولانی تر بنظر می رسد.


 فکر می کردم که دریاچه با توجه به موقعیتی که داره باید آب و هوای خنک همراه با وزش باد داشته باشه ولی زهی خیال باطل.

وقتی به دریاچه رسیدیم هوا خیلی گرم بود...باد کمی می وزید ولی جبران گرمی هوا را نمی کرد.عده زیادی هم در اطراف دریاچه حضور داشتند اینجا بود که تمام نقشه هایی که کشیده بودم برای استراحت در محلی آرام و خنک به هم ریخت.

ظاهرا قطع نیزارهای اطراف دریاچه ولشت توسط روستاییان برای مصارف ساختمانی و آتش سوزی های گسترده در این مناطق طی سال های گذشته آسیب های جبران ناپذیری را به طبیعت دریاچه ولشت وارد کرده و تخریب این نیزارها که به عنوان یک پناهگاه طبیعی برای تخم ریزی و باروری آبزیان دریاچه محسوب می شوند زنجیره حیات این دریاچه را به مخاطره افکنده است.
 

بعد از اینکه جای مناسبی را پیدا کردیم چادر را برپا کردم به این امید که احتمالا هوا رو به خنکی بگذاره ولی امکان استفاده از چادر هم به خاطر گرما نبود.داخل چادر بدتر از بیرون.

سعی کردم خودم و همراهانم رو با گرفتن عکس سرگرم کنم.

متاسفانه مردمی که در آنجا بودند مراعات حال سایرین را نمی کردن به عکس زیر دقت کنید که چطور یک نفر باعث سلب آسایش, آرامش و خسارت به طبیعت می شود!!

خلاصه از اونجا بلند شدیم و به دنبال محلی خنک از دریاچه دور شدیم.بعد از اینکه از ارتفاعات دریاچه پایین آمدیم به جای اینکه به سمت کلاردشت حرکت کنیم که مسیر خاکی و ناهمواری داشت از مسیر دیگری برگشتیم که جاده آسفالت بود و بعد از مرزن آباد و حدود دوآب وارد جاده شدیم و مجددا به سمت مرزن آباد حرکت کردیم.

برای صرف نهار به سمت جنگل های عباس آباد رفتیم و ناهار خوردیم و به تهران برگشتیم.

برعکس مسافرت های قبلی این سفر برای من خستگی شدیدی به همراه داشت چون فقط در حال رانندگی بودم و متاسفانه همانطور که عرض کردن تمام برنامه های من به هم ریخت.

ولی اشکالی نداره...خوشحالم که جای دیگری از این ایران عزیز رو دیدم...این هم تجربه ای بود ارزشمند که به سایر تجربیات سفرم در طبیعت افزوده شد.

موفق باشید.

Waves Waves Waves

دوست داری یه مقاله بنویسی

اگه فکر می‌کنی حرفی برای گفتن داری، می‌تونی یه مقاله کاربردی یا جذاب برای سایت بنویسی.