هندوستان کوچک در دل زاهدان ایران

به گزارش بزنیم بیرون ، روزنامه اعتماد نوشت: روی صفحه فلزی کج‌ومعوجی که در ورودی مغازه روی زمین گذاشته، نوشته‌شده است: «پکوره و سموسه گرم موجود است.»

پکوره و سموسه در هوای سرد این فصل طرفداران زیادی دارد. اما در غروب سرد پاییز محله هندی‌های زاهدان مغازه قدیمی پیرمرد سیک خلوت است و قفسه‌ها و یخچال‌های خالی‌اش، این خلوتی را پررنگ‌تر می‌نمایاند. روی صندلی فلزی مندرسی نشسته و در حال چیدن پکوره‌ها و سموسه‌های آماده در تنها ویترین گرم مغازه‌اش است. قدمت برخی لوازم این مغازه شاید به قدمت ٥٠ سال عمری باشد که پیرمرد ٧٢ ساله در این شغل مشغول بوده. از نخستین هندی‌هایی است که شیوه طبخ این غذاها را به زاهدان آورد. غذاهایی که آنقدر در میان زاهدانی‌ها پر طرفدار شده است که حالا خود پیرمرد توانایی رقابت با ایرانیان صاحب این شغل را ندارد.
کلاه آبی رنگ مخصوصش را روی سرش مرتب می‌کند. پیرمرد تنها سیکی است که حاضر شد چند کلمه‌ای از خودش صحبت کند. پدرش مثل پدران بسیاری از سیک‌های مقیم زاهدان از کارگرانی بوده که انگلیسی‌ها برای کار در راه‌آهن مرزی زاهدان به ایران آورده بودند. راه‌آهنی که پیرمرد می‌گوید روزی قرار بوده تا شمال غرب ایران ادامه داشته باشد. فرزندانش را به هندوستان فرستاده است و به گفته خودش در این سال‌های آخر عمر نمی‌تواند زادگاهش را رها کند و به هند بازگردد.
مغازه پیرمرد در میان کوچه‌ای که به محله سیک‌های شهر زاهدان شهرت دارد واقع شده است. محله‌ای قدیمی که یکی از هسته‌های اولیه شکل‌گیری شهر زاهدان بوده است. از بافت فرسوده مغازه‌ها و رنگ و بوی کوچه پس‌کوچه‌هایش می‌توان به قدمتش در شهر نسبتا جوان زاهدان پی برد. در ابتدای کوچه مغازه خواربار فروشی معروف یکی دیگر از سیک‌های زاهدان، درست در کنار عبادتگاهشان قرارگرفته است. انواع داروهای گیاهی، ادویه، ترشی و سایر خوردنی‌های محصول کشور هند در این مغازه مشتری‌های زیادی دارد. گرچه این سال‌ها ادویه فروشی‌های چهارراه رسولی زاهدان رقیب این مغازه قدیمی شده‌اند اما هنوز بسیاری از زاهدانی‌های علاقه‌مند به طبخ غذاهای هندی، مایحتاج خود را از اینجا تامین می‌کنند.
بنای اصلی و مشهور محله سیک‌ها، گودواره یا عبادتگاهی است که درست در کنار خواربار فروشی قرار گرفته و در روز‌های مشخصی از هفته سیک‌های باقی‌مانده در این شهر را دور هم جمع می‌کند.

گاهی هم به روی بازدیدکنندگان زاهدانی یا گردشگرانی که به این شهر می‌آیند باز می‌شود. «گودواره» محل عبادت، عزاداری و حتی جشن‌های سیک‌هاست وشاید بتوان آن را قلب محله سیک‌ها نامید. این گودواره حدود ٩٠ سال پیش و در ابتدای استقرار آنها در منطقه ساخته شده است. سیک‌ها یکتاپرست بوده و معتقدند پس از مرگ، جسم انسان باید سوزانده شود. از این رو از همان سال‌های دور محلی به نام سیک‌سوزی نیز بنا کرده‌اند. با گذر از چند مغازه فروش لاستیک، کوچه فرعی منتهی کنسولگری هند نمایان می‌شود و اگر
رفت و آمدهای کنسولگری و اغذیه فروشی هندی انتهای کوچه نبود، اینجا از این هم خلوت‌تر بود. مردی میانسال در کوچه در حال قدم زدن است، پیدا کردن سیک‌ها کار سختی‌نیست، نوع کلاه وریش‌شان کاملا متمایزشان می‌کند. در ایران به دنیا آمده است و مانند بسیاری از نسل قدیم سیک‌های مقیم زاهدان فرزندانش را برای کار و تحصیل به هندوستان فرستاده و خودش اینجا به کسب و کار فروش لاستیک مشغول است. می‌گوید در این سال‌ها اکثر هم‌کیشانش به خاطر فراهم نبودن امکانات کار و تحصیل فرزندان‌شان از ایران به وطن اصلی‌شان مهاجرت کرده‌اند و اما او دلیلی برای رفتن ندارد. چون فرزندانش را برای تحصیل به هند فرستاده است. در طول سال‌هایی که جمعیت
چند صد نفری سیک‌های مقیم زاهدان از این شهر مهاجرت کرده‌اند، رونق کسب و کارشان هم کمتر شده و گستره مغازه‌ها و منازل‌شان از کوچه‌ها و خیابان‌های اطراف به کوچه اصلی محدود شده است. سال‌هاست مردم زاهدان به جز این مغازه داران میانسال و پیر و همسران‌شان سیک دیگری را درشهر ندیده‌اند و کوچه‌پس‌کوچه‌های محله سیک‌های زاهدان روز به روز تنها‌تر می‌شوند.

تنهایی سردار
زاهدان که در سال‌های دور دزداب نامیده می‌شد، به دلیل وجود راه‌آهنی که آن را به کشورهای همسایه متصل می‌کرد همیشه گذرگاهی برای تاجران کشورهای همسایه بوده است. این راه‌آهن مرزی که انگلیسی‌ها برای ساخت آن هندی‌ها را به ایران آورده و به کار گرفته بودند، در سال ١٣٠٠ بسترهای لازم برای احداث شهری جدید (زاهدان امروز) را فراهم آورد و هندی‌هایی که در ابتدا به عنوان کارگران انگلستان وارد منطقه شده و اکثرا در کنار خط آهن استقرار یافتند، به شهر کوچ کردند و به مرور زمان تبدیل به بخشی از هویت زاهدان شدند. حتی بنا به برخی روایت‌ها نام زاهدان نیز به خاطر حضور آنها انتخاب شده است. زاهدان که در روزهای دور دزداب نام داشته در هنگام سفر رضاشاه به منطقه و به واسطه کلاه‌های سیک‌ها، به شهر مردم زاهد (زاهدان) تغییر نام یافته است.
اکثر شهروندان زاهدانی به خصوص قدیمی‌ترها سردار را می‌شناسند. او و هم‌کیشانش چه بسا از خود مردم زاهدان نیز قدیمی‌تر باشند. آنها هندی‌تبارهایی هستند که به خاطر مذهب‌شان به سیک مشهورند. سردار اما از سرشناسان این اقلیت ساکن زاهدان است. در روزگاری دور که انحصار نوشیدنی‌های مالت غیرالکلی در دست شرکت بهنوش و ماالشعیرهای شیشه‌ای بود، سردار نیز منحصرا توزیع این محصول در شهر را بر عهده داشت. از شغل سردار که بگذریم در روزهای دور تجارت لاستیک در شهر زاهدان نیز با نام سیک‌ها شناخته می‌شد که با گسترش بازار این شغل، سیک‌ها را به بخش کوچکی از این صنف تبدیل کرد.
طبخ غذاهای هندی که برای مردم ایران با طعم تندشان مشهور است نیز یکی دیگر از مشاغل اصلی آنان بوده که این روزها دیگر در محله سیک‌ها رونق چندانی ندارد. شاید این پیرمرد هفتاد و چندساله‌ای که بیش از ٥ دهه است در محله سیک‌ها به فروش پکوره، سمبوسه و ادویه هندی مشغول است، آخرین سیکی باشد که در این حوزه کار می‌کند. این روزها علاوه بر مغازه و رستوران‌های متعددی که توسط ایرانیان ساخته شده، پاکستانی‌ها نیز توانسته‌اند بازار خوبی در این صنف ایجاد کنند و به طبخ و فروش غذاهای هندی مشغول شوند. علاوه بر پکوره و سمبوسه، کراهی (کاری) و بریانی نیز دو غذای معروف و پرطرفدار هندی است که البته حالا با نام پاکستانی‌ها در شهر شناخته می‌شود. در این سال‌ها با آمدن انواع و اقسام دلستر با طعم‌های مختلف کمتر کسی سراغی از ماالشعیرهای شیشه‌ای بهنوش می‌گیرد و مغازه پر رونق سردار که با فاصله کمی از کوچه اصلی محله سیک‌ها قرارگرفته است مدت‌هاست بسته مانده. کسب سردار نیز از رونق سابق افتاده است، درست مانند زندگی سیک‌ها در زاهدان. بیشتر سیک‌هایی هم که در زاهدان مانده‌اند را پیرمردان و پیرزنان تشکیل می‌دهند که اینجا را وطن خود می‌دانند و دل به سفر به هندوستان نمی‌دهند؛ با این‌حال سیک‌های پیر هنوز هم به عنوان بخشی پررنگ از هویت این شهر جوان محسوب می‌شوند.

دنیای رنگی لباس‌های هندی در زاهدان
سیک‌ها با تمام آثار هویتی که در شهر زاهدان دارند تنها بخشی از تبادل فرهنگی این شهر با کشور همسایه هستند. تشابه در زبان، نوع پوشش، آب و هوا و حتی چهره باعث شده است مردم این شهر آمیختگی بیشتری با هندوستان داشته باشند. نشانه‌های کوچک این تعلق خاطر را می‌توان در ذائقه، نوع پوشش و زیورآلات، نوع معماری و تزیین منازل، سینمای مورد علاقه و حتی میل به ادامه تحصیل در هندوستان یافت.
به عنوان مثال لباس‌ها و زیورآلات هندی بین زنان زاهدانی همیشه جذابیت داشته است. رنگ‌های متنوع و شادشان باعث شده که بسیاری از دختران شهر زاهدان به ویژه بلوچ‌ها به ساری‌ها و انواع لباس‌های زنانه هندی علاقه‌مند شوند. النگوهای رنگینی که از مچ دست تا روی ساعد ردیف می‌شوند، سربند‌های رنگی، پابند‌ها و دست‌بندهای متنوع بازار خوبی در زاهدان داشته که انگار در این سال‌ها رونقش کمتر از گذشته است. چهارراه‌رسولی مهم‌ترین مرکز خرید لباس و زیورآلات هندی است. فرعی‌های بازار سرپوشیده‌ای که زمانی مرکز فروش لباس‌ها و ساری‌های هندی بود، حالا پر از مغازه‌های کت و شلوار فروشی شده است. یکی از فروشندگان این راسته می‌گوید که تا چند سال پیش شش مغازه در نقاط مختلف شهر داشته و در همه آنها لباس‌ها و ساری‌های هندی فروخته می‌شده است. او می‌گوید: «پنج، شش سالی می‌شود که روپیه گران شده و دیگر وارد کردن لباس صرفی ندارد. دختران جوان هم ترجیح می‌دهند با این پول لباس محلی خودمان را تهیه کنند نه لباس هندی».
اما گران شدن روپیه و قیمت‌ها تاثیری روی طرفداران پر و پاقرص رقص، آرایش، لباس و کفش هندی که در تمام فیلم‌‌های بالیوود یکی از اجزای اصلی فیلم است، نگذاشته و همچنان برخی دختران جوان مشتریان ثابت مغازه‌هایی هستند که زیورآلات هندی را به فروش می‌رسانند.

به دنبال شاهرخ‌خان در کوچه پس کوچه‌های زاهدان
از سال‌هایی که «شعله» فیلم هندی در ایران فراگیر شده بود گذشته است و تب طرفدارانش در نقاط دیگر ایران انگار خوابیده، اما این سینمای پر از قهرما‌ن‌های مرد قدرتمند، زنان عاشق و زیبارو و درس‌های اخلاقی در بستر رقص و آواز، همیشه در زاهدان چیزی فراتر از سینما بوده است. تاثیرش آنقدری بوده که جامعه‌شناسان را هم به پژوهش واداشته است.
بازار روز زاهدان چند کوچه و پیاده‌روی منتهی به آنهاست که بیشتر محل خرید و فروش انواع و اقسام فلش مموری و
سی‌دی، لوازم الکتریکی کوچک مانند کنترل تلویزیون، کابل یو اس بی، ماشین حساب و... است. مغازه‌هایی مانند لباس فروشی و عطاری هم در این بازار وجود دارد که تعدادشان در مقابل دکه‌های کوچک فروش لوازم الکتریکی ناچیز است. اما شهرت بازار روز فقط به اینها نیست. اینجا مرکز توزیع فیلم‌های عمدتا غیرمجاز است. اگر ١٠سال قبل به اینجا سر می‌زدیم بازار و پیاده‌روهای اطرافش پر بود از ضبط صوت‌های دو کاسته و ویدیوهایی که نوار، فیلم و سی‌دی هندی تکثیر می‌کردند. اما امروز اوضاع متفاوت است. بازار روز، به‌روز شده است و جای ضبط‌ها و ویدیوهای قدیمی را لپ‌تاپ گرفته است. اما هنوز لابه‌لای شلوغی بازار می‌توان صدای موسیقی هندی را شنید.
در راسته بازار چند کوچه باریک است که پر است از دکه‌های کوچک دو در یک مترکه با سی‌دی و فلش مموری تزیین شده‌اند. بسیاری از مغازه‌داران از گفتن اینکه در کنار فروش فلش و کنترل تلویزیون، فیلم هندی هم می‌فروشند امتناع می‌کنند.
چند نفری اما می‌گویند فروش فیلم هندی چند سالی است که پایین آمده و رونق سابق نیست. علت را که بپرسی، همه به ورود فیلم‌های اکشن هالیوودی و ماهواره و اینترنت به عنوان سرگرمی‌های جدید اشاره می‌کنند. در میان تمام فروشندگانی که بهانه‌های مختلف را برای کم شدن مشتری‌های فیلم‌های هندی‌شان ردیف می‌کنند، محمد اما حرف‌های دیگری دارد. جوان تقریبا 35 ساله بلوچ روی صفحه مونیتور کامپیوترش، پوسترهای پر طرفدارترین فیلم‌های هندی را نشان می‌دهد. «برای ما بلوچ‌ها فیلم هندی خیلی اهمیت دارد. داستان فیلم‌های هندی با معناست. جوان‌ها عاشقانه‌ها و اکشن‌های هندی را دوست دارند. اما مشتری‌های مسن‌تر به دنبال فیلم‌های قدیمی می‌گردند، چون با آنها خاطره دارند.»
محمد می‌گوید هنوز هم مشتریانی دارد که از او فیلم‌هایی مانند شعله را می‌خواهند.
عکسی از سلمان خان، بازیگر مشهور هندی نشان می‌دهد و توضیح می‌دهد مدل مویش را از روی این عکس انتخاب کرده است. اما این روزها کم هستند جوانانی که با دیدن لباس و آرایش موی آنها یاد ستاره‌های بالیوود بیفتی. انگار حق با باقی فروشندگان بازار روز است، هالیوود نه اینکه جای بالیوود را گرفته باشد، اما تبدیل به رقیب قدرتمندش شده است. سینمای هند ستاره‌های پرطرفداری در شهر زاهدان دارد. تسلط نسبی به زبان هندی و شباهت چهره و پوشش، جوانان زاهدان را سالیان متمادی به ستاره‌های هند وصل کرده است. حضوری که اگرچه امروز نسبت به دهه گذشته نمود بیرونی‌اش کمتر به چشم می‌خورد، اما از خلال صحبت‌های جوانان بلوچ می‌توان فهمید این بازیگران همچنان چهره‌های محبوبی هستند. شاهرخ‌خان یکی از محبوب‌ترین‌هاست. گرچه در کارنامه بازیگری‌اش نقش‌های منفی هم داشته اما چهره‌ای که طرفدارانش در زاهدان از او توصیف می‌کنند، قهرمانی قوی، جسور، بی‌پروا و عاشقی وفادار است و در کنار همه اینها طناز است. این ویژگی‌ها او را در ٥٠ سالگی به عنوان یکی از بزرگ‌ترین اسطوره‌های سینمای هند در زاهدان نگه داشته است که عکس‌ها، مدل مو، عینک دودی و حتی ساعتش روزهایی طرفداران بسیاری داشت.
پاساژ قائم زاهدان، یکی از قدیمی‌ترین پاساژهای شهر است که عمده مغازه‌هایش اجناس الکتریکی دست دوم می‌فروشند. در طبقات بالای این پاساژ کفش و لباس و ساعت هم یافت می‌شود اما برای پیدا کردن اثری از شاهرخ‌خان باید به زیر زمین این پاساژ رفت. شغل زیرزمینی فروش فیلم در اینجا جریان دارد. چندین مغازه کوچک با دیوارهای شیشه‌ای در دوسوی راهروی اصلی این زیر زمین قدیمی وجود دارند. نمازخانه کوچکی نیز در میانه‌اش دیده می‌شود. در اکثر مغازه‌ها تنها یک میز و صندلی و یک کامپیوتر به چشم می‌خورد. عکس‌های آل پاچینو، برد پیت و چند ستاره مرد هالیوودی دیگر و تعدادی از خوانندگان موسیقی پاپ غربی بر در و دیوار اکثر مغازه‌ها نصب شده است. در تنها مغازه‌ای که تصویری از شاهرخ‌خان دیده می‌شود فروشنده‌ای میانسال و مردی جوان نشسته‌اند. وقتی از مرد میانسال درباره جای خالی پوسترهای شاهرخ‌خان پرسیده می‌شود، خیلی ساده می‌گوید:
«دیگه مد نیست.»
«برد پیت چی؟ مده؟»
«آره الان فیلمای اکشن امریکایی مد شده.»
«مدل موش هم دیگه مد نیست؟»
«نه مردم گرفتارند. وقتشون اجازه نمی‌ده.»
اما شاید گرفتاری دلیل خوبی برای فراموش شدن شاهرخ‌خان نباشد. این روزها بعضی از جوان‌های بلوچ موهای‌شان را به سبک و سیاق مدرن و مدل‌های جدید آرایش می‌کنند که در خیلی موارد وقت و هزینه بیشتری می‌برد.
پسر جوانی که در کنار مرد فروشنده نشسته است وارد بحث می‌شود. می‌گوید:
« من سینمای هند را به هالیوود ترجیح می‌دهم. فیلم‌های هندی در این سال‌ها از نظر کیفیت و تکنولوژی پیشرفت کرده‌اند. سینمای هند به زندگی و فرهنگ ما نزدیک‌تر است. زبانش را هم خوب می‌فهمیم.»
«چرا علاقه به شاهرخ‌خان کمتر شده؟»
«نه کم نشده. مردم هنوز دوستش دارند. انسان بزرگی است. اما چون اینترنت اومده دیگه کسی دنبال پوستر نیست.»
مرد میانسال می‌گوید: « در ضمن او مسلمان است.»
در یکی از فیلم‌های هندی، شاهرخ‌خان که راه زیادی را طی کرده و در رستورانی بین راهی در حال استراحت است به زوج جوان و مسلمانی که در کنارش نشسته‌اند می‌گوید:
« باید برم نماز بخونم. » زن و شوهر می‌گویند:
« اینجا؟ جلوی این آدم ها؟ نماز خوندن موقعیت و مکان مناسب می‌خواد. » اما شاهرخ‌خان می‌گوید: « نماز به جا و آدما ربطی نداره، به نیت ربط داره.»
این جمله شاهرخ یادآور رسمی است که بسیاری از اهل تسنن زاهدان از دیرباز به آن پایبند هستند. هر جا باشند، وقت نماز که شود، سجاده می‌اندازند و نمازشان را می‌خوانند. بسیاری از طرفداران زاهدانی این بازیگر علاوه بر تمام ویژگی‌های او بر مسلمانی‌اش هم تاکید می‌کنند.
یکی از فروشندگان قدیمی پاساژ قائم که تازه نمازش تمام شده از نمازخانه به سمت مغازه‌اش می‌آید. سال‌هاست در کار خرید و فروش فیلم هندی است. می‌گوید: « زمانی این زیر زمین مرکز واردات و صادرات فیلم هندی بود. فیلم‌ها از پاکستان می‌آمد و از اینجا به تمام شهرهای ایران ارسال می‌شد. البته مشتریان اصلی ما شهروندان زاهدان بودند. » به گفته این فروشنده، از حدود ٩٠ مغازه‌ای که تا ١٠ سال پیش بازار پر رونق فیلم‌های هندی را شکل داده بودند حالا تنها چند مغازه مانده که تعداد آنها به عدد انگشتان دست هم نمی‌رسد.
« آن سال‌ها هر بار که برای خرید می‌رفتم بین سه هزار تا بیست هزار فیلم هندی از پاکستان می‌آوردم.»
روی مونیتورش عکس‌هایی از پوستر چند فیلم هالیوودی باز است و در حال نشان دادن آنها به مشتری است.
می‌گوید: «سلیقه مردم تغییر کرده و در این سال‌ها بیشتر فیلم‌های اکشن و امریکایی مد شده است. اما هنوز هم بسیاری از مردم به هندوستان و فیلم‌هایش علاقه دارند. مشتریان ثابتی دارم که تا فیلم جدیدی به بازار می‌آید برای گرفتنش به اینجا می‌آیند. دیگر سی دی وارد نمی‌شود. چند تا از مغازه‌های پاساژ اینترنت دارند، فیلم‌ها را دانلود می‌کنند و بقیه از آنها می‌خرند و می‌فروشند. قیمت هر فیلم برای خریداران ١٠٠٠ تومان است.»
خیلی‌ها به فیلم هندی وفادار مانده‌اند و همچنان پیگیر بالیوود هستند اما بعضی‌ها هم می‌گویند بالیوود به آنها وفادار نمانده است و سینمای نجیب هندوستان کم‌کم دارد نجابتش را از دست می‌دهد.
اما مرد فروشنده می‌گوید، فیلم هندی اینجا همیشه مشتری خواهد داشت، شاید کمی کمتر. خیلی‌ها با دیدن مداوم همین فیلم‌ها به زبان هندی مسلط شده‌اند.

زاهدان همچنان رنگ و بوی هند می‌دهد
اگرچه نشانه‌های سینمای هند دیگر مانند گذشته در زاهدان نمود ندارند، رانندگان دیگر روی داشبوردشان عکس ستاره‌های هند نمی‌چسبانند و کمتر به آهنگ هندی گوش می‌دهند. اگر چه مراودات مردم در محله هندی‌ها کم‌رونق‌تر از گذشته شده است، اما ردپای هند هنوز هم در این شهر وجود دارد.
رستوران‌های هندی که سال‌های قبل تنها محدود به همان محله سیک‌ها بود،
به تعدادشان در دیگر نقاط شهر افزوده شده است و غذاهای پر ادویه هندی مشتریان خاص خودشان را دارند. بازارهای سنتی شهر مانند چهارراه رسولی پر است از ادویه‌ها و خوراکی‌های هندی و مردمی که از قدیم طبع‌شان به ادویه‌های تند هندی عادت داشته است هنوز هم برای خرید به این بازارهای سنتی مراجعه می‌کنند.
ادویه فروشی‌های چهارراه رسولی بوی خاص خودشان را دارند. بوی گرم طمع‌دهنده‌هایی با رنگ‌ها و طعم‌های مختلف، نوشیدنی‌ها و ترشی‌ها و میوه‌های مناطق گرمسیری که سوغات هندوستان به زاهدان هستند، سوغات اصلی مسافران این شهر هم شده‌اند. علاوه بر این طبقه متوسط شهری زاهدان از انواع لوازم تزیینی و صنایع دستی گاه گرانقیمت هندی برای تزیین منازل‌شان استفاده می‌کنند و انواع رومیزی‌ها و پارچه‌های هندی زینت بخش خانه‌های‌شان است. معماری تاریخی شهر زاهدان هویتش را از ساختمان‌هایی گرفته است که زمانی محل رفت و آمد تاجران هندوستانی بوده است و زاهدان گذرگاه‌شان. این شهر چندین کاروانسرا و مهمانسرای قدیمی متعلق به هندی‌ها دارد. ساختمان‌هایی مانند خانه قدیمی
«سردار پالی» و کاروانسرای «ملک» از این اماکن هستند و هم‌اکنون به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیده‌اند. در خانه‌سازی مدرن نیز می‌توان خانه‌هایی را پیدا کرد که بی‌شباهت به معماری هند نیستند.
به نظر می‌رسد زاهدان که از آغاز تولدش پذیرای مهاجرانی از قومیت‌ها، ملیت‌ها، مذاهب و شهرهای گوناگونی بوده‌ است، در طول این سال‌ها هنوزرگه‌های مشترکش با هندوستان را حفظ کرده است. بسیاری از جوانان زاهدانی، به خصوص جوانان بلوچ این شهر هندوستان را مقصد مهاجرت یا ادامه تحصیل انتخاب می‌کنند و بسیاری از تاجران این کشور را مقصد فعالیت‌های اقتصادی خود می‌دانند. اگرچه به قول یکی از جوانان بلوچ، دیدن فیلم هندی این روزها «بی‌کلاس» شده است اما هنوز هم در کوچه‌پس‌کوچه‌های این شهر می‌توان پسربچه‌ای در حال بازی را دید که تی‌شرتی با عکس قهرمان هندی‌اش، شاهرخ‌خان به تن کرده است.

Waves Waves Waves

دوست داری یه مقاله بنویسی

اگه فکر می‌کنی حرفی برای گفتن داری، می‌تونی یه مقاله کاربردی یا جذاب برای سایت بنویسی.