گشتی کوتاه در بازارهای سنتی طهران
به گزارش پرتال گردشگری بزنیم بیرون ، دوهفتهنامه جامعه پویا در ادامه نوشت: «تجارت و اقتصاد اصلی پایتخت هنوز در پشت آجرها و خشتهای بازارچهها، تیمچهها و سراها جریان دارد و حتی اگر تمام تهران پر شود از ساختمانهای لوکس و ویترینهای آخرین مدل، باز هم خرید از فلان بازار کوچک و شلوغ در دل بازار تهران، حس و حال دیگری دارد؛ حس و حالی که هم مدیون ارزانی خرید بیواسطه است و هم دستپرورده کنجکاوی تاریخی ما ایرانیها در خرید از هزارتوی بازارهای قدیمی!
تهران چندین بازار قدیمی دارد؛ بازارهایی که هیچوقت نمیمیرند و هر چه به مراکز خرید تازهتأسیس افزوده شود، بقای آنها بیشتر تضمین میشود. بازارهای قدیمی پایتخت علاوه بر این که آچار فرانسه امورات روزمره مردم هستند، پایگاه اجتماعی و فرهنگی قوی تهران هم به حساب میآیند؛ پایگاهی که اگر چه پشتوانه اقتصادی دارد اما مروج سنتی است که خود را فرزند آن میداند. با این حساب پاک کردن خاطره این بازارها از شهر به هر دلیلی که باشد امکانپذیر نیست؛ چرا که بازارهای جدید نه برطرف کننده بخش عمدهای از نیازهای روزانه مردم هستند، نه «مردموار» به حساب میآیند و نه میتوان به آنها اعتماد کرد. بازارهای قدیمی تهران، از سپهسالار بگیرید تا عودلاجان و بازار آهنش، بازار پلاسکو و بازارچه قلمستان و... جزء حافظه تاریخی تهران هستند که آینده این شهر را نیز میسازند.
بازار بزرگ تهران
در رثای بازار بزرگ تهران سخن بسیار گفتهاند. نبض تپنده اقتصاد ایران در راهروها و حجرهها و راستههای این بازار میزند. تنها بازاری است که میتوان دکانهایی غیر قابل شمارشی را پیدا کرد که بدون رقابت با یکدیگر، یک جنس را میفروشند و جالب اینجاست که هم حق همسایگی را به جا میآورند و هم کسب و کارشان به راه است. بازار تهران اگر چه برای تهرانیها همیشه اولین و آخرین انتخاب است اما بخش عمدهای از اجناس مصرفی کشور را هم تغذیه میکند. هر روز هزاران بسته و جعبه جنس از این بازار به تمام نقاط ایران فرستاده میشود؛ به طوری که میتوان گفت این بازار مروج سبکهای نوظهور شده است. از این منظر میتوان با اطمینان گفت هنوز هیچ بازار و پاساژ تازهتأسیسی نتوانسته جای بازار بزرگ تهران را بگیرد و بعید به نظر میرسد این بازار صفوی حالاحالاها بخواهد از گردونه رقابتی نفسگیر با رقبای جوانش بیرون بیاید!
در بازار بزرگ همه چیز دست به دست هم میدهد تا لذت خرید چند برابر شود؛ تنوع حجرهها قدرت انتخاب را بالا برده، مسقف بودن بازار زمان خرید را هر قدر هم که طولانی باشد، خستگیناپذیر میکند. تاریخش بوی خوش سنت را به ریههای مشتریهایش میکشاند و مهمتر از همه نزدیکیاش به سلیقه مردم، آن را از هر گونه خودپسندی و تجمل دور میکند. در وصف معماری اصیل ایرانی گفتهاند «مردموار» است؛ به این معنی که در ارتباط گرفتن با مردم بنا را بر کوچک و خوار کردن آنها نمیگذارد. این در حالی است که بسیاری از پاساژها و مراکز خرید تازهتأسیس از طریق معماری و خدمات داخلی به دنبال ذوقزده کردن و شرمساری مشتریهای خود هستند تا از این راه برتری خود را به آنها نشان دهند؛ شاید به همین دلیل است که به قول معروف «جان به جانش کنی» بازار بزرگ تهران «چیز دیگری است!»
بازار تجریش
در سفرنامه مارکوپولو اشاره زیبایی به بازارهای ایرانی شده است. او میگوید ایرانیها دوست دارند در هزارتوی راهروها گم شوند، میان شلوغی جمعیت و در سایه راه بروند و چندین مغازه را پرسانپرسان بروند تا مایحتاج روزانهشان را بخرند. با این حساب بازار تجریش را میشود یکی از نمونههای خوب بازارهایی دانست که ایرانیها عاشق قدم زدن در آن هستند. این روزها به یمن بالا رفتن ارزش زمین، گران شدن قیمت ملک تجاری در حاشیه خیابانهای اصلی این محدوده، دهها پاساژ و مرکز خرید تازهساز در اطراف بازار تجریش سر از خاک بیرون آوردهاند. بازارهایی با نماهای جذاب و درونی لوکس و پر زرق و برق اما تجارت اصلی این محله، هنوز نبضش در بازار بزرگ تجریش میزند؛ جایی که نه خبری از سرامیکهای کف هست و نه بوی خوش خوشبوکنندههای مصنوعی! اینجا همه چیز به هماناندازه واقعی است که خرید روزانه برای یک خانواده! از سبزی خوردن تا تعمیر کفش و سگکدوزی برای کیف، تعمیر پایه میز و خرید قاشق و چنگال. بازار تجریش در سایه امن امامزاده صالح(ع) سالهاست که مردم را از هر گوشه تهران به خود میخواند تا شاهد روند طبیعی و عادی زندگی در بازاری تماما آجری باشند.
سپهسالار
«کفش میخوای؟ چرا نمیری سپهسالار؟» بازاری که به استناد تاریخ خود را به مشتریاش معرفی کرده باشد، این طور در صحبتهای عامیانه و روزمره مردم جا خوش میکند و کمکم نامش جای «کالای» آن را میگیرد. حالا که نزدیک به صد سال از روزی که حسینخان سپهسالار باغش را ندیده میگذرد؛ باغی قاجاری که آثار درختهایش را هنوز میتوان در خانههای آجری اطراف خیابان سپهسالار دید و غبطه خورد به یاد ایامی که سایه این درختها بر سر این کهنهراه بوده است. از آن دوره به بعد کمکم پای پاشنهدوزها و کفیها و کفشدوزها به این راسته باز شد تا جایی که حالا این راسته معروف تهران را به راسته کفشفروشها و کیففروشها میشناسند. انواع و اقسام کیف و کفش زنانه و بچگانه را میتوان در دکانهای شرقی و غربی این خیابان دید و ازدحام مردمی که همیشه بهترین گزینه خریدشان را در این بازار قدیمی پیدا کردهاند. چند سالی است که مدیران شهری برای جلوگیری از تردد بیش از حد ماشینها و موتورسیکلتها درِ خیابان را به روی آنها بستهاند و سنگفرش، جای آسفالت را گرفته تا این خیابان یکی از اولین محورهای پیادهراه تهران باشد و همین موضوع باعث شده شبهای خرید سال نو، سپهسالار جای سوزنانداختن نداشته باشد.
عودلاجان
درباره بازار بزرگ تهران حرفهای بسیاری گفتهاند. از تاریخچهاش و تعداد سراها و تیمچههایش، از نقش اقتصادیاش گفتهاند که قلب تجارت ایران است و از هزار و یک چیز دیگرش اما بازار بزرگ تهران خود متولد بازارهای قدیمیتری است که امروزه گمانهزنیهای باستانشناسانه دارد آنها را کشف میکند. نمونه حاضر و ناظر این بازارهای مادر را میتوان در بازاری مانند بازار «عودلاجان» سراغ گرفت؛ بازاری که در سالهای اخیر با بیمهریهای فراوان از سوی ارگانهای مسئول روزهای زوال خود را میگذراند اما هنوز برای مشتریهایش تنها جایی است که میشود لوازمی چون نایلون، گونی، طناب و حتی انواع فلز را خریداری کرد؛ آن هم به قیمتی ارزانتر از مکانهای دیگر. عودلاجان یکی از قدیمیترین بازارهای تهران است؛ جایی که هنوز میشود آثار تاریخیاش را در بناها و عمارتها دید. قهوهخانهای هم در دل این بازار به راه افتاده که حاصل تلاش عدهای از قدیمیهای این محله برای باقیماندن نام عودلاجان است. با این همه محله عودلاجان در تعریف بسیار بزرگتر از بازار آن است. این محله، محدوده وسیعی از ارگ تا ناصرخسرو و حوالی مسجد امام (ره)، شمال خیابان ۱۵ خرداد شرقی و بازار عودلاجان و پامنار و جنوب خیابان امیرکبیر و میدان امام (ره) را دربرمیگیرد.
ساختمان پلاسکو
تاریخ ایران در کنار بازارهای قدیمی و آجریاش بازارهای مدرنی هم در صفحات خود به ثبت رسانده که عمری ۴۰، ۵۰ساله دارند؛ ساختمانهایی که بر خلاف بازارهای قدیمی، عمودی ساخته شدند تا هم نماد توان مهندسی دوران خود باشند و هم نمونهای برای شانه به شانه ماندن معماری ایران با دنیای غرب. بهترین نمونه این بازارهای عمودی را میتوان در ساختمان پلاسکو سراغ گرفت که دقیقا، آبان سال جاری وارد ۵۰سالگی میشود. ساختمان پلاسکو در چهارراه استانبول از روزی که به بهرهبرداری رسید، پر مشتری و پر رفت و آمد است. تقریبا هر کسی برای خرید لباس و کفش و از آن مهمتر، تجهیزات آکواریومی در تهران دنبال آدرس میگردد، با نام پلاسکو مواجه میشود، با این اشاره که همه میگویند: «یک سری به ساختمان پلاسکو هم بزن!» پلاسکو روزی که ساخته شد عنوان دومین بنای بلندمرتبه و دارای آسانسور در ایران را از آن خود کرد اما بیش از همه اهمیتش به این بود که نخستین بنای بلندمرتبه دارای اسکلت فلزی است و همین موضوع آن را از ساختمانهایی که خیلی بعد از روی الگوی پلاسکو ساخته شدند، متمایز میکرد. بازار پلاسکو در نیم قرن نشان داده همیشه زنده و آماده برای تجارت است؛ اینجا هر چه بیشتر زنده بماند، بیشتر تجارت خواهد کرد؛ بر اساس همین اصل هم مغازههایش در ارزانفروشی با هم رقابت میکنند.
بازار گمرک
هر چه باشد «گمرک» نام میدان رازی است نه هیچجای دیگر؛ بازاری پنهان در حاشیه این میدان قرار دارد که شاید قدمت آن به ۷۰، ۸۰ سال پیش برسد؛ درست از آن زمانی که نظامیها در حومه این میدان ایستگاهی برای رفت و آمد خود در نظر گرفتند و کمکم دور میدان پر شد از بساطیهایی که اجناس مورد نیاز سربازها و کادریها را میفروختند اما حالا وضع میدان گمرک تغییر کرده؛ لوکسفروشیها، موتورفروشها و دوچرخهفروشها جای بسیاری از مغازههای این راسته را گرفتهاند اما اگر قرار باشد کسی در تهران، روی لباس سربازیاش اتیکتی بدوزد، هیچجا کارش به این ارزانی و مطمئنی نیست! حالا اگر قرار باشد شماره پوتینی عوض یا اورکت خارجی خریداری شود، جایی بهتر از نظامیفروشهای میدان گمرک نیست. درست است که این روزها از دل محلههای قدیمی و جدید تهران، بازارهای تازهای دارند سر برمیآورند اما واقعیت این است که هیچکدامشان چنین اجناسی را عرضه نمیکنند و بعید هم هست که سود سرشار فروش اجناس چینی بگذارد خردهفروشی اجناس کممشتری در دل پاساژهای بزرگ تازهساز وارد شود!»
دوست داری یه مقاله بنویسی
اگه فکر میکنی حرفی برای گفتن داری، میتونی یه مقاله کاربردی یا جذاب برای سایت بنویسی.