گشت و گذاری در محله بهار؛ از پاتوق روشنفکران تا حجلۀ شهیدان
محله بهار در منطقه ۷ شهرداری تهران قرار دارد و از شمال به خیابان بهار شیراز، از شرق به جاده قدیم شمیران، از جنوب به خیابان طالقانی و از غرب به خیابان بهار شمالی محدود میشود.
اینجا محلهای بسیار قدیمی است که برخی سابقه شکلگیری آن را در حوالی سال ۱۳۱۰ میدانند. وجود این محله آرام، درست در مرکز شلوغی پایتخت واقعا منحصر بهفرد و یگانه است. طی بیش از ۸ دهه، آرام آرام بر جمعیت این محله کوچک افزوده شد و زمینهای بزرگ آن به قطعات ۲۰۰ متری تبدیل شدند. با این وجود، در آنچه اکنون از محله بهار (خصوصا در ظاهر معابر و خیابانهای اصلی) باقی مانده، تفاوت خیلی معناداری با بافت شهری این محله در دهههای ۳۰ و ۴۰ شمسی دیده نمیشود. تنها طی مرور زمان، خیابانهای اصلی آن عریضتر شدهاند و کفپوشی نه چندان زیبا میهمان پیادهروها شده است. اما بزرگترین تغییر تاریخی در این محله را شاید بتوان در ترکیب ساکنان آن سراغ گرفت. حقیقت آن است که بهاریهای قدیمی کمتر در محله خود ماندگار شدند تا جایی که اکنون بدون شک تعداد غریبهها بیشتر از آشناهاست.
مدرسه ارامنه رستم با ۶ دهه سابقه
نام عجیبی دارد اما زیر همین تابلو سالهاست به فعالیت آموزشی پیگیر مشغول است و از جایش تکان نخورده است. مدرسه «رستم» محله بهار، یکی از قدیمیترین مدارس تهران است که بیش از ۶۰ سال سابقه فعالیت دارد و چه بسیار کودکانی که در این مدرسۀ کوچک نخستین قدمهای آموختن را برداشتند؛ مدرسهای که در سال ۱۳۳۰ بنیان گذاشته شد و به صورت ویژه کار آموزش ابتدایی به هموطنان ارمنی را عهدهدار است. این مدرسه در خیابان شهید احمد جوادنیا کمی بالاتر از تقاطع ایثار قرار دارد.
ذوالمجد طباطبایی؛ تنها نام است که میماند
او را یکی از بانیان محله بهار میدانند. وکیلی خوشنام اهل قم که از نخستین ساکنان این محله بود و هنوز هم پس از سالها خیابانی که خانه قدیمی او در آن بنا شده بود، به نامش خوانده میشود. خانه احمد ذوالمجد طباطبایی قمی که روزگاری نماینده مجلس شورای ملی هم شد، باغی بزرگ بود که میزبان برخی از مهمترین گعدههای روشنفکری آکادمیسینها و روحانیون در دهههای ۳۰ و ۴۰ بود. علامه طباطبایی، مرتضی مطهری، سیدحسین نصر، داریوش شایگان، بدیعالزمان فروزانفر، جلالالدین آشتیانی، عیسی سپهبدی و فیلسوف شهیر فرانسوی هانری کربن از جمله افرادی بودند که در نشستهای هفتگی خانه ذوالمجد طباطبایی حاضر میشدند و به مباحثه و گفتوگو با یکدیگر میپرداختند.
سیدحسین نصر در توصیف خانه ذوالمجد میگوید: «منزل ایشان باغ زیبایی واقع در خیابان بهار در شمال خیابان شاهرضا بود...» از آن باغ زیبا اما امروز چیزی باقی نمانده است. آنچنان که ساکنان خیابان ذوالمجد طباطبایی میگویند، ساختمان چند طبقهای که اکنون در این خیابان سر به فلک کشیده، حالا حدود دو دهه است که روی همان زمین بنا شده و جای آن باغ قدیمی را گرفته است. تصویر آن باغ را باید در حافظه برخی حاضران آن جلسات سراغ گرفت.
سوپرمارکت بنایی؛ میراث دریانیهای بهار
در خیابان بهار شمالی، نبش خیابان بختیار که حالا یکی دو هفتهای است که به تابلویی دیگر [محمدی] مزین شده است، سوپرمارکتی قرار دارد که بسیاری از بهاریها آن را از سالهای دور میشناسند. این مغازه که سالها قبل کار خود را در قالب یک بقالی سنتی آغاز کرده بود، متعلق به علیآقای بنایی است. او که از اهالی دریان [شهری در ۶۰ کیلومتری تبریز] بود، سال ۱۳۳۶ به تهران مهاجرت کرد و بعد از مدتی اقامت در جوادیه، به محله بهار نقل مکان کرد و این دُکان را خرید. اینجا از حوالی دهه ۴۰ تا سال ۵۵ بقالی بود، از آن زمان تا سال ۷۹ به فروشگاه لوازم خانگی تبدیل شد و از ۷۹ به این طرف سوپرمارکت است.
بقایای خانه نخستین رییس ساواک؛ بختی که یار نبود
این خانه قدیمی آجر قرمز در یکی از کوچههای خیابان بهار شمالی، همیشه اینقدر ساده و جمع و جور نبوده است. این تنها یکهشتم عمارتی است که سالها قبل پس از فرار نخستین رییس ساواک از ایران و آغاز فعالیتهایش علیه حکومت شاه، در کنار ۲۴ قلم ملک و املاک دیگر از سوی حکومت وقت ثبت و ضبط شد. اینجا بخش باقیماندۀ خانه تیمور بختیار است؛ خانزادهای که وقتی به ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور انتخاب شد، کمتر اموالی داشت اما هنگامی که از ایران میگریخت یکی از میلیونرهای دوران خود محسوب میشد و به عنوان مثال «جزیره کیش» تنها یکی از داراییهای او محسول میشد! بختیار پس از برکناری از ریاست ساواک، ۱۰ سالی را در خارج از ایران به مبارزه با شاه پرداخت و تلاش کرد پهلوی دوم را سرنگون کند، اما همانقدر که مال و اموال به او وفا نکرد، فعالیتهای سیاسیاش نیز بی نتیجه ماند و سرانجام ناکام از نیل به اهداف بلندپروازانهاش، ۱۶ مرداد ۱۳۴۹ توسط یک نیروی امنیتی ایران در دیاله عراق ترور شد.
ناسازگاری یک سازگار؛ پیرزنی که در را نمیگشاید
خیابان محل زندگیاش هنوز نامش را به یاد میآورد. سرهنگ سازگار از جمله نظامیانی بود که دست سرنوشت او را به محله بهار کشاند و همانجا ماندگارش کرد. فرمانده وقت پادگان عشرتآباد آنقدر در گسترش املاکش در این محله کوشید که بسیاری محله بهار را به نام «زمینهای سرهنگ سازگار» میشناختند. این دارندگی اما همیشه برازندگی نداشت که گاه خرید و فروش زمینهای بیسند و قولنامه، برایش دردسر میشد. چنان که در مذاکرات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی چندباری شکواییهها از او، به موضوع سوال نمایندگان از وزیر دادگستری تبدیل شد و خیلیها خواستار پایان دادن مقامات به دستاندازیهای او میشدند.
با این حال چند دهه بعد، آنچنان خوشنامش میدانند که هم تابلوی کوچه نامش را به یاد میآورد و هم خانه قدیمیاش در خیابان بهار هنوز پابرجاست. هرچند اکنون پیرزنی مردمگریز در آن ساکن است که اهالی میگویند در خانه را جز برای پیکِ بقالی محل باز نمیکند!
پاتوق سرسبز بهاریها؛ بوستانی در کنارۀ بهار شیراز
از میدان هفت تیر که به سمت سهروردی و سیدخندان راهی شوی، باید از خیابان زیبای بهار شیراز عبور کنی و از کنار بوستانی کوچک رد شوی که بعدازظهرها پر است از خانوادهها، جوانهای و پیرانی که برای لختی آرامش و استراحت در کنار مسیر عابران، به اینجا پناه آوردهاند. اگر برایتان پیش آمده باشد، میدانید که درست در نزدیکترین نقطه به محل عبور و مرور سواره و پیاده، وقتی خسته از کار روزانه میخواهی مسیرت را دو نیم کنی، همین چند نیمکت و دار و درخت هم غنیمتیست.
کبابی بهار؛ طعم واقعی نان داغ، کباب داغ
چند روز دیگر ماه رمضان از راه میرسد و بساط حلیم و کبابیها سکه است. خصوصا اگر شناس باشند و مورد اعتماد. کبابی بهار با حدود ۴۰ سال سابقه مشتریانِ پر و پا قرصی دارد. اگر ساکن این محله باشید و بخواهید شام یا ناهار نان و کباب بخورید، بدون شک نخستین انتخاب است. کبابی بهار درست در نقطه اتصال دو خیابان بهار شمالی و بهار شیراز قرار دارد و در اوایل دهه ۵۰ توسط اسلامخان فضلی هوادرق از اهالی اردبیل بنیان گذاشته شد و حالا هم چند سالی است توسط فرزندانش اداره میشود.
خیابان جوادنیا؛ حجلهای به وسعت یک محله
کمی بالاتر از مدرسه ارامنه کوچهای بنبست است که تصویر چهار جوان در ورودی آن توجه عابران را به خود جلب میکند. محمد، علی، احمد و یونس جوادنیا چهار برادری بودند که در سالهای جنگ، مثل بسیاری از همنسلانشان برای دفاع از میهن، راهی جبهههای جنوب و غرب شدند اما هیچگاه بازنگشتند و در یادبودشان خیابان و کوچه محل سکونتشان به نام آنها خوانده میشود؛ بنبست برادران شهید جوادنیا.
باغموزه لرزاده؛ خانۀ گمشده هنرمندان
استاد حسین لرزاده، معمار چیرهدست وقتی از دنیا رفت کمتر در افواه عمومی شناخته شده بود، اما آثار معماریاش نه تنها از خودش مشهورتر که از جمله ماندگارترین ابنیه ایران هستند. آرامگاه حکیم طوس فردوسی، شبستان زمستانی مسجد سپهسالار تهران، سردر بانک شاهی [تجارت] در میدان توپخانه، گنبد کاخ مرمر، مجسد اعظم قم و مسجد لرزاده در خیابان خراسان تهران از جمله مهمترین آثاریست که به دست هنرمند حسین لرزاده بنا شده است. خانه او در خیابان شهید خداپرست محله بهار نیز از جمله آثار معماری است که با دقتی مثالزدنی طراحی و ساخته شده است. ۵ سال پس از درگذشت لرزاده، شهرداری تهران خانۀ او را به «باغموزه لرزاده» تبدیل کرد و از آن با عنوان «خانه هنرمندان شماره ۲» بهرهبرداری خواهد شد.
دوست داری یه مقاله بنویسی
اگه فکر میکنی حرفی برای گفتن داری، میتونی یه مقاله کاربردی یا جذاب برای سایت بنویسی.