گشت و گذاری در یوسفآباد، محله میرزا یوسفخان
حوالی ۱۲۸۸ هجری قمری بود که باغهایی در این مناطق سربرآوردند که درختانِ میوهشان به دستِ خودِ مستوفیالممالک غرس شده بود. این زمینهای سرسبز بعد از آنکه چند دست چرخید، از سوی دولت مصادره و تفکیک شد و در نهایت میانِ کارمندان دولت تقسیم شد و محله بزرگی را پدید آورد که دیگر کمتر اثری از باغهای گذشته در آن به چشم میخورد. آن محله همین یوسفآباد است که با ساخته شدنِ خیابان اصلی آن [سیدجمالالدین اسدآبادی] از جنوب به شمال گسترش یافت. محلهای که به یاد نخستین آبادگرش یوسفخان آشتیانی به «یوسفآباد» مشهور شده است و اکنون از شرق به عباسآباد، از شمال به ونک، از غرب به امیرآباد و از جنوب به بهجتآباد ختم میشود. محلهای خوشنشین در میانۀ تهرانِ امروزی که هنوز بافتِ قدیمی خود را تا حد زیادی حفظ کرده است.
آرمن؛ طعم از یاد رفتۀ مغز و زبان
با همۀ مدرنیسمی که به جانش ریخته شده هنوز هم کم و بیش قیافۀ ساندویچیهای قدیمی را حفظ کرده است. این را از منوی پر و پیمانش هم میتوان دریافت که در عصر وفور فستفودهای عجیب و غریب، هنوز هم مشتریانش را به خوردنِ ساندویچ مغز و زبان دعوت میکند. ساندویچی «آرمن» کمی پایینتر از میدان کلانتری یکی از قدیمیهای یوسفآباد است. مغازهای با قدمتِ بیش از نیم قرن که چندسالی محل فروش مشروبات الکی بوده اما بعدها توسط صاحبش آقای خسرویان به ساندویچی آرمن تبدیل شده و تا امروز به فعالیت خود ادامه میدهد. آرمن منوی جذابی دارد از انواع و اقسام پیتزا و ساندویچ که از میانِ آنها من استیک فیلۀ مرغش را امتحان کردم و از انتخابم راضیام.
آسیاب آبی؛ بازماندۀ مهجور عصر ناصری
هنوز هم عصرها که بوی نان تازه در پارک باغچهبان میپیچد، پیر و جوان در نزدیکیاش صف میکشند، اما حالا مدتی است دور آن را بستهاند و دیگر نمیتوان به سادگی از بوی نان تازه به عصر آسیاب پل زد و یاد گذشتهها کرد. کمی پیش از اینها اما ساکنان یوسفآباد به خاطر دارند که دیدار این یادگار کوچک، همه را به یاد گذشتهها میانداخت؛ گذشتههایی که آسیاب کوچک یوسف آباد بخشی از آن بود. این آسیاب که قدمتش به دوره قاجار بازمیگردد مابین خیابان ۵۱ و ۵۳، در پارکی کوچک واقع شده است. این آسیاب در سوم خردادماه ۱۳۸۶ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید اما مدتهاست در حصار گونی و خاک است و معلوم نیست چه زمانی در قامتِ یادگاری از تاریخ معاصر ایران برای بازدید عموم از آن رونمایی میشود.
سینماتئاتر گلریز؛ خاطرهساز سه نسل
مگر میشود بچۀ یوسفآباد باشی و تئاتر گلریز را نشناسی؟ این بنا بخشی از تاریخ فرهنگ این منطقه است و خاطرهساز سه نسل از اهالی. این بنا نامهایی زیادی به خود دید. روزگاری سینما گلدیس خوانده میشد و محل اکران فیلمهای روز سینمای جهان بود، مدتی به نام تئاتر آناهیتا خوانده میشد و مهین و مصطفی اسکویی به همراه گروهشان نمایشنامههایی را روی صحنۀ آن میبردند و پس از انقلاب -از سال ۱۳۶۶ تا امروز- زیر عنوان سینماتئاتر گلریز علاوه بر اکرانِ یک فیلم از فیلمهای روی پرده، صحنۀ اجرای تئاترهایی با مضامین طنز بوده است. از مشهورترین کارهای طنزی که طی یک دهۀ اخیر روی صحنۀ تئاتر گلریز رفته میتوان به نمایش «دروغ چرا؟» به نویسندگی و کارگردانی بهزاد محمدی اشاره کرد که بیش از سه سال روی صحنه ماند و بعدها سیدی آن هم به بازار آمد و پرفروش شد.
میدان کلانتری؛ ایستگاه آخر قبل از چمن
هرچند سالهاست به نام میدانِ سیدجمالالدین اسدآبادی نامیده شده اما هنوز هم آن را به نام میدان کلانتری میشناسند. نامی که به واسطه قرار گرفتن کلانتری ۱۲۵ یوسفآباد در ضلع شرقی آن، از سالهای پیش از انقلاب روی این میدان بزرگ مانده است. این میدان روزگاری آخرین ایستگاه یوسفآباد بود و بالاتر از آن نشانهای از آبادی دیده نمیشد و تا چشم کار میکرد چمن بود و درخت. بعدها که مناطق بالایی میدان کلانتری ساخته و آباد شد هنوز هم تا مدتها به آنها «چمن» میگفتند و قدیمیها هنوز هم از این اصطلاح برای نام بردن از خیابانهای انتهای یوسفآباد استفاده میکنند.
پارک شفق؛ یادگار سرسبز سناتورِ مُشفق
بزرگترین فضای سبز یوسفآباد. بازماندۀ روزگاری که تمام این محله پوشیده از دار و درخت و سبزه و چمن بود. پارک شفق در خیابان نوزدهم یوسفآباد واقع است. باغی از دهها باغ مستوفیالممالک به مساحت ۲۵۰۰ متر مربع که پس از تقسیم اراضی بین کارمندان دولت، باقی ماند و تبدیل به پادگان شد اما بعدها در سال ۱۳۴۸ هجری شمسی توسط دکتر صادق رضازادۀ شفق -نماینده چند دورۀ مجلس شورای ملی از آذربایجان و عضو مجلس سنا- به پارک تبدیل شد. الگوی ساخت این پارک که از گذرگاههای غیر همسطح در ترکیب با پلهها بهره برده، برگرفته از پارکهای فرانسوی است.
ساختمانهای داخل پارک که پیشتر محل استقرار واحدهای اداری و اجرائیات راهنمایی و رانندگی بود در اوایل دهۀ ۷۰ با تصمیم مسئولان شهری تهران، تغییر کاربری داد و در ۱۹ مهرماه ۱۳۷۳ به «فرهنگسرای شفق» تبدیل شد. این مجموعۀ فرهنگی که یکی از بزرگترین فرهنگسراهای تهران به شمار میرود دارای یک تالار نمایش مجهز با ظرفیت ۲۰۸ نفر، سرای کتاب، نگارخانه شفق، سرای کودک، سرای آبی، کارگاه چهره، کارگاه سفال، کارگاه معرق و تعداد دیگری کلاس آموزشی است.
شیرینی بیبی؛ میعادگاه عاشقانِ کیک شکلاتی
در یک بعدازظهر بهاری در خیابان مدبر سری به کیک و شیرینی بیبی میزنم. مثل همیشه شلوغ است و پر از مشتریهای جورجواجور که قبض به دست در صف پرداخت ایستادهاند. کسانی که عاشق کیک شکلاتی باشند محال است کیک بیبی را نشناسند. من یکی که طعم واقعی کیک شکلاتی را با بیبی میشناسم. این قنادی مشهور که ابتدا در شمارۀ شصت و چهار خیابان مدبر [مهرام] یوسفآباد آغاز به کار کرد و سالهاست با فرمول عجیب و غریب کیکهایش دلِ شیرینیخورهای حرفهای را برده، حالا شعبه بزرگتری هم کمی بالاتر از تقاطع شریعتی-صدر دارد تا مشتریانش بتوانند سریعتر به کیکهای خوشمزهاش دسترسی پیدا کنند.
میدان سلماس؛ هنوز هم فرحبخش
وقتی از مسیر میدان فاطمی وارد یوسفآباد شوید اولین میدان، سلماس است. میدانی که پیش از انقلاب به نام میدانِ فرحبخش مشهور بود و هنوز هم بعدازظهرها محیط فرحبخشی برای اهالی دارد. پارک و وسایل بازی بچهها در نیمۀ جنوبی میدان، ساندویچفروشی بهاران در ضلع شرقی و پیتزا میخوش در ضلع شمالی و چند گالری کوچک و بزرگ در کوچه پس کوچههای اطراف از جمله اماکن فرهنگی و تفریحی حوالی میدان سلماس به شمار میآیند. این میدان از یک طرف به میدانهای گلها و فاطمی راه دارد و از سوی دیگر راه رسیدن به خیابانهای ولیعصر و مطهری [تختطاووس] است.
دوست داری یه مقاله بنویسی
اگه فکر میکنی حرفی برای گفتن داری، میتونی یه مقاله کاربردی یا جذاب برای سایت بنویسی.