یادداشت/ چراغ روشن عزاداری آیینی
بهانه این نوشتار، دیداری است که با یکی از تعزیهگردانان مردمی و پیشکسوت در تهرانگردی جمعه مورخ 03/08/92 از محله «دولتآباد» داشتم. حالا در روزهای پایانی «محرم و صفر»، که پس از «شبیهخوانی» دهه اول محرم، اربعین حسینی و البته برپایی مراسم تعزیه امامان حسن مجتبی و علیبنموسیالرضا (علیهمالسلام) در برخی مناطق کشورمان، این «آیین» دیرپا در کانون توجه قرار میگیرد، بررسی تاریخچه تعزیه در «طهران» خالی از لطف نیست تا بهعنوان یک هنر، در سایر ایام سال برای بهبود و ارتقای آن، پژوهشهایی صورت گیرد. درباره تاریخ تعزیه و آغاز آن در ایران، نظرات گوناگونی ابراز شده است اما همه صاحبنظران بر این نکته اتفاق دارند که زمان سلطنت ناصرالدین شاه، دوره طلایی و نقطه اوج هنر تعزیه بوده است. مهمترین جایی که تعزیه در آن برگزار میشد، تکیه دولت بود. شخص شاه از برگزاری مجلس تعزیه حمایت و پشتیبانی میکرد و به همین سبب، مجلس تعزیه تکیه دولت، بسیار پرشکوه بود. علاوه بر مردم عادی، شاه به همراه زنان حرم و همچنین اعیان و رجال درباری برای تماشای تعزیه به این تکیه میآمدند. کارگردان اصلی این برنامهها، شخصی بود به نام میرزا محمدتقیخان که از شاه، لقب «معینالبکاء» گرفته بود. معینالبکاء وظیفه تربیت تعزیهخوان، انتخاب افراد برای ایفای نقشهای مختلف، طراحی صحنه، انتخاب اشعار، تهیه نمایشنامه و از همه مهمتر نحوه اجرای آن را برعهده داشت. پسرش با نام «ناظمالبکاء»، دستیار وی بود. میرزامحمدتقیخان به قول مردم «میرزامحمدخان تعزیهگردان» ریش خرماییرنگ پهنی داشت، لباده سیاهرنگ میپوشید و یک چوب آلبالو به دست میگرفت که سر و ته نقرهای بود، او برای هر یک از نقشهای تعزیه به دنبال افراد بااستعدادی در سراسر کشور میگشت و در تعزیههایی که برگزار میشد، آنها را انتخاب میکرد. البته علاوه بر استعداد، چهره و صورت نیز در انتخاب نقشها دخیل بود. او معمولا بیشتر افراد را از اصفهان و کاشان انتخاب میکرد. معینالبکاء در اجرای تعزیه نیز بسیار کاردان بود و این وظیفه را به خوبی اداره میکرد. در مراسم تعزیه تکیه دولت حدود صدنفر شبیهخوان معمولا به بازی گرفته میشدند. این صدنفر همگی تحت فرمان او بودند؛ در ضمن اینکه دسته موزیک نیز باید با اشاره او در صحنههای مختلف، قطعات متناسب با آن صحنه را مینواختند. شبیهخوانها معمولا تمام آنچه را که باید در هنگام اجرای نقش میخواندند، از حفظ بودند اما برای احتیاط یا در صورتی که قسمتهایی را از حفظ نبودند، در روی صحنه نمایش نسخهای از نقششان را با خود همراه داشتند. البته معینالبکاء نیز خودش محض احتیاط بیشتر، تمامی این نسخهها را به صورت خیلی مرتب همراه داشت و آن را جلوی شال کمر خود جا میداد. او معمولا برای فرماندادن به هر یک از افراد دخیل در تعزیه، از دستها، عصا و چشمان خود استفاده میکرد. هر یک از شبیهخوانها برای خواندن اشعار، با توجه به نقشی که داشت، اشعار خود را در دستگاه موسیقی خاصی میخواند. بهعنوان مثال دستگاه نقش حضرت عباس(ع) چهارگاه بود، نقش حرّ «عراق»، حتی در سوالها و جوابها هم تناسب آوازها رعایت میشد.
اگر امام با حضرت عباس(ع) در دستگاه «شور» سخن میگفت، نقش عباس هم باید در همان دستگاه شور جواب میداد. بنابراین میرزامحمدتقی خان دستگاههای موسیقی را هم خوب میشناخت. در آغاز مجلس، تعزیهخوانها دستهجمعی، نوحهای را در مایه «چهارگاه» میخواندند:
بزن چهچهه بلبل بلبل / گل به گلستان آمد
بیا پیچان سنبل سنبل / نوبت بستان آمد
بنالای عندلیب! / ز داغ اکبر شب و روز
فغان کن ای قمری / ز هجر اصغر شب و روز
جماعت مخالفخوان، اشقیا و امثال آنها، معمولا شعرهای خود را در هیچ دستگاهی نمیخواندند و صدای آنها بلند و ناهنجار بود و بدون تحریر و حالت پرخاش داشت. مراسم تکیه دولت 10روز اول محرم و در دونوبت برگزار میشد؛ یک نوبت پیش از غروب که بیشتر مختص خانمها بود و یک نوبت شب. در یکی از شبها، تکیه قرق بود و تعزیه فقط برای نمایندگان کشورهای خارجی مقیم تهران به نمایش درمیآمد. از این نمایندگان در طاق نمای بزرگ تکیه پذیرایی میکردند. ادواردبراون که یکی از میهمانان این مراسم بوده است در کتاب «یک سال با ایرانیان»، ضمن تعریف و تمجید از این مراسم، بخش دولتی آن را عذابدهنده مینامد و میگوید قطع اجرای دلنشین تعزیه و رژه ناگهانی نیروهای نظامی برای نشاندادن قدرت شاه، برنامهها را ناهمگون میساخت و بسیار آزاردهنده بود. شب نهم هم تعزیه برگزار نمیشد. در این شب شاه به طاقنماها میرفت و صاحب هر طاقنما که معمولا از رجال و بزرگان و حاکمان یکی از ولایتهای کشور بودند، به رسم تشکر از این توجه شاه، پیشکش نفیسی تقدیم شاه میکردند.
تعزیهخوانی علاوه بر آنکه به صورت کامل و مفصل در تکیه دولت برپا میشد، در دیگر تکیههای شهر و همچنین تکیههایی که در خانههای اعیان و رجال برپا میشد، اجرا میشد. در تکیههای محلات اگر تعزیهای برپا میشد، به وسیله گروههای محلی آن را اجرا میکردند اما در تکیههای اعیان و رجال، بیشتر میرزا محمدتقیخان معینالبکاء به همراه شبیهخوانهایش تعزیه را برپا میکردند. البته این مراسم با وسایل و شبیهخوانهای کمتر برگزار میشد. از این تکیهها میتوان به تکیه عزتالدوله (خواهر شاه و همسر سابق امیرکبیر که بعد از مرگ امیرکبیر با پسر میرزاآقاخان نوری و بعد از آن با یحییخان مشیرالدوله ازدواج کرد) و همچنین تکیه حاجی بهاءالدوله (نوه فتحعلی شاه) در عودلاجان و پامنار اشاره کرد.
پس از مرگ ناصرالدینشاه، تعزیهخوانی اندکاندک از رونق افتاد و از فروغ مجلس تعزیه تکیه دولت و تکایای دیگر تهران هم سال به سال کاسته شد چنانکه گفتهاند در اواخر دوره قاجار، کسی در تکیه دولت دیگر مجلس تعزیهای ندید. به این ترتیب مجالس دیگر هم به حال رکود و تعطیل افتادند. سرانجام در زمان پهلوی اول، نه فقط تعزیه که برپایی هر گونه مجلس روضهخوانی و عزاداری در ماههای محرم و صفر ممنوع شد گرچه در دوره پهلوی دوم، دیگر منعی وجود نداشت اما مجلس تعزیه دیگر به دوره زرین سابق خود بازنگشت بلکه به صورت ساده و بیآلایش در روستاها و حاشیه شهرهای بزرگ و کوچک برگزار میشد. یکی از این روستاها که شکلگیری تعزیه در آن به همین سالها (اوایل دهه 20) میرسد، قریه دولتآباد (محله امروزی دولتآباد) در بین ری و تهران بود. پایهگذار تعزیه این روستا، برخلاف عرف معمول، یک زن بود. این زن که «حسنیه سیدصادقی» نام داشت، در اواخر دوره پهلوی اول که عزاداری ماه محرم ممنوع اعلام شده بود، در داخل روستا که به صورت قلعه و دارای حصار و برج و دروازه بود، مراسمی به راه انداخت و اهالی به دور از چشم ماموران شهربانی به عزاداری پرداختند. این اولین مراسم عزاداری بود که در اینجا برپا میشد. پیش از اینها اهالی، به خصوص جوانها برای اقامه عزا به شهرری (میدون کوچیکه) میرفتند. خانم حسنیه صادقی که اهالی دولتآباد او را «خاله حُسنی» صدا میزدند، با همکاری خانمهای دیگر، در خانه رشتهپلو با شکر میپختند و از عزاداران پذیرایی میکردند. این اولین مراسم عزاداری «خاله حسنی» در دولتآباد و در آن شرایط دشوار بود و مجلس، حتی مداح هم نداشت چه برسد به وسایل و امکانات عزاداری. خاله برای حل این موضوع از یکی از نوجوانهای روستا به نام «ماشاءالله فرخرو» خواست که این کار را انجام دهد. او هیچ سابقهای در این زمینه نداشت اما خاله حسنی برای اینکه اعتماد به نفس او را تقویت کند، گفت: «بخوان، بخوان کمکم یاد میگیری.» ماشاءالله فرخرو، پس از مدتی تمرین، مداحی را فرا گرفت.
دوست داری یه مقاله بنویسی
اگه فکر میکنی حرفی برای گفتن داری، میتونی یه مقاله کاربردی یا جذاب برای سایت بنویسی.